در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد
کس جای در اين کلبه ويرانه ندارد
دل را بکف هر که نهـــم باز پس آرد
کس تاب نگهـــداری ديوانه ندارد
در بزم جهان جز دل حسرت کش ما نيست
آن شمع که ميسوزد و پروانه ندارد
گفتم مه من از چه تو در دام نيفتی ؟
گفتا چه کنم دام شـــما دانه ندارد
ای آه مكش زحمت بيهوده كه تاثير
راهی به حريم دل جـــانانه ندارد
در انجمن عقل فروشان ننهم پای
فرزانه سـر صحبت ديوانه ندارد
تا چند کنی قصه ز اسکندر و دارا
ده روزه عمر اين همه افسانه ندارد...

javahermarket
نظرات شما عزیزان:
|